لغت

یادگیری افعال – انگلیسی (US)

win
He tries to win at chess.
بردن
او تلاش می‌کند در شطرنج ببرد.
translate
He can translate between six languages.
ترجمه کردن
او می‌تواند بین شش زبان ترجمه کند.
look down
I could look down on the beach from the window.
نگاه کردن
من می‌توانستم از پنجره به ساحل نگاه کنم.
come together
It’s nice when two people come together.
با هم آمدن
زیباست وقتی دو نفر با هم می‌آیند.
touch
The farmer touches his plants.
لمس کردن
کشاورز گیاهان خود را لمس می‌کند.
say goodbye
The woman says goodbye.
خداحافظی کردن
زن خداحافظی می‌کند.
cover
She covers her face.
پوشاندن
او صورت خود را می‌پوشاند.
publish
The publisher has published many books.
منتشر کردن
ناشر کتاب‌های زیادی را منتشر کرده است.
hit
The cyclist was hit.
زدن
دوچرخه‌سوار زده شد.
quit
He quit his job.
ترک کردن
او شغل خود را ترک کرد.
close
You must close the faucet tightly!
بستن
شما باید شیر آب را به شدت ببندید!
carry
They carry their children on their backs.
حمل کردن
آنها فرزندان خود را روی پشت‌شان حمل می‌کنند.