لغت
انگلیسی (UK) – تمرین افعال

محو کردن
گروه او را محو میکند.

زدن
دوچرخهسوار زده شد.

دروغ گفتن
گاهی اوقات در شرایط اضطراری باید دروغ گفت.

شناختن
سگهای غریب میخواهند یکدیگر را بشناسند.

توقف کردن
پلیسزن ماشین را متوقف میکند.

چیدن
او یک سیب چید.

امضاء کردن
او قرارداد را امضاء کرد.

پوشاندن
او صورت خود را میپوشاند.

خواستن
نوعه من از من زیاد میخواهد.

پاسخ دادن
او با یک سوال پاسخ داد.

صدا دادن
صدای او فوقالعاده است.
