لغت
اسپانیایی – تمرین افعال

خداحافظی کردن
زن خداحافظی میکند.

بوسیدن
او نوزاد را میبوسد.

شناختن
سگهای غریب میخواهند یکدیگر را بشناسند.

تصاحب کردن
ملخها تصاحب کردهاند.

فعال کردن
دود، زنگار را فعال کرد.

فراموش کردن
او نمیخواهد گذشته را فراموش کند.

متقاعد کردن
او اغلب باید دخترش را برای خوردن متقاعد کند.

شنیدن
من نمیتوانم شما را بشنوم!

رفتن
مهمانهای تعطیلات ما دیروز رفتند.

مرتب کردن
او دوست دارد تمبرهای خود را مرتب کند.

ذخیره کردن
بچههای من پول خودشان را ذخیره کردهاند.
