لغت
فنلاندی – تمرین افعال

مخلوط کردن
چندین مواد خوراکی نیاز دارند تا مخلوط شوند.

استخدام کردن
متقاضی استخدام شد.

رفتن
شما هر دو به کجا میروید؟

چشیدن
سرآشپز سوپ را چشیده است.

برش زدن
باید شکلها را برش بزنید.

هل دادن
پرستار بیمار را در ویلچر هل میدهد.

شروع کردن
سربازها شروع میکنند.

عادت کردن
کودکان باید به مسواک زدن عادت کنند.

آسان کردن
تعطیلات زندگی را آسانتر میکند.

راه یافتن
من میتوانم خوب در یک هزارتو مسیر بیابم.

شگفتزده شدن
وقتی خبر را دریافت کرد شگفتزده شد.
