لغت

فنلاندی – تمرین افعال

cms/verbs-webp/132125626.webp
متقاعد کردن
او اغلب باید دخترش را برای خوردن متقاعد کند.
cms/verbs-webp/36406957.webp
گیر افتادن
چرخ در گل گیر کرد.
cms/verbs-webp/32796938.webp
فرستادن
او می‌خواهد الان نامه را بفرستد.
cms/verbs-webp/108218979.webp
باید
او باید از اینجا پیاده شود.
cms/verbs-webp/85681538.webp
ترک کردن
کافی است، ما داریم ترک می‌کنیم!
cms/verbs-webp/63457415.webp
ساده کردن
شما باید چیزهای پیچیده را برای کودکان ساده کنید.
cms/verbs-webp/44159270.webp
برگشتن
معلم مقالات را به دانش‌آموزان برمی‌گرداند.
cms/verbs-webp/124274060.webp
گذاشتن
او برای من یک قاچ نان پیتزا گذاشت.
cms/verbs-webp/119302514.webp
زنگ زدن
دختر دارد به دوستش زنگ می‌زند.
cms/verbs-webp/92456427.webp
خریدن
آنها می‌خواهند یک خانه بخرند.
cms/verbs-webp/96476544.webp
تعیین کردن
تاریخ در حال تعیین شدن است.
cms/verbs-webp/63645950.webp
دویدن
او هر صبح روی ساحل می‌دود.