gledati dolje
Mogao sam gledati na plažu iz prozora.
نگاه کردن
من میتوانستم از پنجره به ساحل نگاه کنم.
dogoditi se
U snovima se događaju čudne stvari.
اتفاق افتادن
در خواب چیزهای عجیبی اتفاق میافتد.
otkazati
Nažalost, otkazao je sastanak.
لغو کردن
متأسفانه او جلسه را لغو کرد.
zvati
Može zvati samo tijekom pauze za ručak.
زنگ زدن
او فقط در وقت ناهار میتواند زنگ بزند.
prijaviti
Prijavljuje skandal svojoj prijateljici.
گزارش دادن
او اسکندال را به دوستش گزارش داد.
znati
Ona zna mnoge knjige gotovo napamet.
دانستن
او زیادی از کتابها را تقریباً حفظ میداند.
dogoditi se
Je li mu se nešto dogodilo u radnoj nesreći?
اتفاق افتادن
آیا در تصادف کاری به او افتاده است؟
razumjeti
Ne mogu te razumjeti!
فهمیدن
من نمیتوانم شما را بفهمم!
iscijediti
Ona iscijedi limun.
فشار دادن
او لیمو را فشار میدهد.
kretati se
Zdravo je puno se kretati.
حرکت کردن
حرکت کردن زیاد سالم است.
istraživati
Ljudi žele istraživati Mars.
کاوش کردن
انسانها میخواهند کره مریخ را کاوش کنند.
trgovati
Ljudi trguju s rabljenim namještajem.
معامله کردن
مردم با مبلمان استفاده شده معامله میکنند.