لغت
اندونزيايی – تمرین افعال

نشان دادن
او به فرزندش جهان را نشان میدهد.

پوشاندن
او موهای خود را میپوشاند.

معرفی کردن
او دوست دختر جدیدش را به والدینش معرفی میکند.

دور زدن
آنها دور درخت میروند.

حرکت کردن
برادرزادهام حرکت میکند.

منقرض شدن
بسیاری از حیوانات امروز منقرض شدهاند.

گوش دادن
او گوش میدهد و یک صدا میشنود.

نابینا شدن
مردی با نشانها نابینا شده است.

شناختن
سگهای غریب میخواهند یکدیگر را بشناسند.

تصمیم گرفتن
او به مدل موی جدیدی تصمیم گرفته است.

کنار گذاشتن
من میخواهم هر ماه کمی پول برای بعداً کنار بگذارم.
