لغت
اندونزيايی – تمرین افعال

پیدا کردن
من یک قارچ زیبا پیدا کردم!

چیدن
او یک سیب چید.

متوجه شدن
پسر من همیشه همه چیز را متوجه میشود.

کار کردن برای
او سخت کار کرد برای نمرات خوبش.

باز گذاشتن
هر کسی پنجرهها را باز میگذارد، دعوت به سارقان میکند!

دور انداختن
کامیون زباله آشغال ما را دور میاندازد.

قدم زدن
او دوست دارد در جنگل قدم بزند.

یادآوری کردن
رایانه به من قرارهایم را یادآوری میکند.

تمیز کردن
کارگر پنجره را تمیز میکند.

قبول کردن
بعضی از مردم نمیخواهند حقیقت را قبول کنند.

جستجو کردن
آنچه را نمیدانی، باید جستجو کنی.
