لغت
اندونزيايی – تمرین افعال

ترسیدن
کودک در تاریکی میترسد.

آمدن
خوشحالم که آمدی!

حدس زدن
شما باید حدس بزنید که من کی هستم!

خداحافظی کردن
زن خداحافظی میکند.

کار کردن
موتورسیکلت خراب است؛ دیگر کار نمیکند.

بالا رفتن
او بالا پلهها میرود.

ساختن
آنها میخواستند یک عکس خندهدار بسازند.

بخشیدن
او هرگز نمیتواند به او برای این کار ببخشد!

فرستادن
او میخواهد الان نامه را بفرستد.

دادن
آیا باید پول خود را به گدا بدهم؟

چرخیدن
اتومبیلها در یک دایره میچرخند.
