لغت
ليتوانيايی – تمرین افعال

نگاه کردن
من میتوانستم از پنجره به ساحل نگاه کنم.

همراهی کردن
دوست دخترم دوست دارد همراه من به خرید بیاید.

قطعه قطعه کردن
برای سالاد، باید خیار را قطعه قطعه کنید.

گفتن
او به من یک راز گفت.

حمل کردن
ما دوچرخهها را روی سقف ماشین حمل میکنیم.

شدن
آنها تیم خوبی شدهاند.

با کسی حرف زدن
کسی باید با او حرف بزند؛ او خیلی تنها است.

کار کردن
او بهتر از مردی کار میکند.

فهمیدن
من نمیتوانم شما را بفهمم!

هل دادن
آنها مرد را به آب هل میدهند.

آویختن
در زمستان، آنها یک خانه پرنده را میآویزند.
