لغت
پرتغالی (BR) – تمرین افعال

تصور کردن
او هر روز چیزی جدید تصور میکند.

نزدیک شدن
شانس به سویت میآید.

صحبت کردن
او میخواهد با دوست خود صحبت کند.

نابینا شدن
مردی با نشانها نابینا شده است.

آموزش دادن
سگ توسط او آموزش داده شده است.

فراموش کردن
او حالا نام او را فراموش کرده است.

دور انداختن
کامیون زباله آشغال ما را دور میاندازد.

تمیز کردن
کارگر پنجره را تمیز میکند.

رسیدن
او دقیقاً به موقع رسید.

بلند کردن
او به او کمک کرد تا بلند شود.

خواستن
نوعه من از من زیاد میخواهد.
