våga
Jag vågar inte hoppa i vattnet.
جرات کردن
من جرات پریدن به آب را ندارم.
träffa
Tåget träffade bilen.
زدن
قطار به ماشین زد.
kasta
Han kastar bollen i korgen.
پرتاب کردن
او توپ را به سبد پرت میکند.
upprepa
Kan du upprepa det, tack?
تکرار کردن
آیا میتوانید آن را تکرار کنید؟
vilja gå ut
Barnet vill gå ut.
خواستن بیرون رفتن
کودک میخواهد بیرون برود.
täcka
Barnet täcker sig självt.
پوشاندن
کودک خود را میپوشاند.
röra
Bonden rör sina plantor.
لمس کردن
کشاورز گیاهان خود را لمس میکند.
räcka
Det räcker nu, du är irriterande!
کافی بودن
کافی است، شما آزاردهنده هستید!
brinna
En eld brinner i spisen.
سوزاندن
یک آتش در شومینه میسوزد.
räcka
En sallad räcker för mig till lunch.
کافی بودن
یک سالاد برای من برای ناهار کافی است.
snacka
Eleverna bör inte snacka under lektionen.
گپ زدن
دانشآموزان نباید در کلاس گپ بزنند.
köra över
En cyklist blev påkörd av en bil.
رانده شدن
یک دوچرخهسوار توسط یک ماشین رانده شد.