لغت
دانمارکی – تمرین افعال

خودداری کردن
نمیتوانم پول زیادی خرج کنم؛ باید خودداری کنم.

کشیدن
او سورتمه را میکشد.

پارک کردن
ماشینها در پارکینگ زیرزمینی پارک شدهاند.

وصل کردن
این پل دو محله را به هم وصل میکند.

گذاشتن
او برای من یک قاچ نان پیتزا گذاشت.

زدن
قطار به ماشین زد.

زخمی کردن
او میخ را از دست داد و خودش را زخمی کرد.

آموزش دادن
او به فرزندش شنا زدن را آموزش میدهد.

رسیدن
او دقیقاً به موقع رسید.

توجه کردن
باید به علایم جاده توجه کرد.

تعلق داشتن
همسر من متعلق به من است.
