کتاب لغت

fa ‫در تاکسی‬   »   mr टॅक्सीमध्ये

‫38 [سی و هشت]‬

‫در تاکسی‬

‫در تاکسی‬

३८ [अडोतीस]

38 [Aḍōtīsa]

टॅक्सीमध्ये

ṭĕksīmadhyē

نحوه مشاهده ترجمه را انتخاب کنید:   
فارسی مراتی بازی بیشتر
‫لطفاً یک تاکسی صدا کنید.‬ कृपया एक टॅक्सी बोलवा. कृपया एक टॅक्सी बोलवा. 1
k-----ā ē-a--ĕ--- bōlav-. kr̥payā ēka ṭĕksī bōlavā.
‫تا ایستگاه قطار کرایه چقدر می‌شود؟‬ स्टेशनपर्यंत जाण्यासाठी किती भाडे आकारणार? स्टेशनपर्यंत जाण्यासाठी किती भाडे आकारणार? 1
Sṭēś-n-------t--j--y-sāṭ----i-ī bhāḍē ā-ār-ṇār-? Sṭēśanaparyanta jāṇyāsāṭhī kitī bhāḍē ākāraṇāra?
‫تا فرودگاه کرایه چقدر می‌شود؟‬ विमानतळापर्यंत जाण्यासाठी किती भाडे आकारणार? विमानतळापर्यंत जाण्यासाठी किती भाडे आकारणार? 1
Vim---t--ā-a-yan-- jāṇ---ā-hī -i-ī -hā-- ākā-a--r-? Vimānataḷāparyanta jāṇyāsāṭhī kitī bhāḍē ākāraṇāra?
‫لطفاً مستقیم بروید.‬ कृपया सरळ पुढे चला. कृपया सरळ पुढे चला. 1
Kr-p----sa-aḷ- pu----cal-. Kr̥payā saraḷa puḍhē calā.
‫لطفاً اینجا سمت راست بپیچید.‬ कृपया इकडून उजवीकडे वळा. कृपया इकडून उजवीकडे वळा. 1
K-̥-ayā i-aḍ--- uj--īk--- vaḷ-. Kr̥payā ikaḍūna ujavīkaḍē vaḷā.
‫لطفاً آنجا سر نبش، سمت چپ بپیچید.‬ कृपया त्या कोप-याकडून डावीकडे वळा. कृपया त्या कोप-याकडून डावीकडे वळा. 1
Kr-payā --- k--a--ākaḍū-a--āvīka-- v-ḷ-. Kr̥payā tyā kōpa-yākaḍūna ḍāvīkaḍē vaḷā.
‫من عجله دارم.‬ मी घाईत आहे. मी घाईत आहे. 1
Mī gh-'--- -hē. Mī ghā'īta āhē.
‫من وقت دارم.‬ आत्ता मला सवंड आहे. आत्ता मला सवंड आहे. 1
Ā-t- -a-ā ---a-----hē. Āttā malā savaṇḍa āhē.
‫لطفاً آهسته تر برانید.‬ कृपया हळू चालवा. कृपया हळू चालवा. 1
Kr--ay-------cā-avā. Kr̥payā haḷū cālavā.
‫لطفاً اینجا توقف کنید.‬ कृपया इथे थांबा. कृपया इथे थांबा. 1
Kr̥p-yā it-- t-ā-b-. Kr̥payā ithē thāmbā.
‫لطفاً یک لحظه صبر کنید.‬ कृपया क्षणभर थांबा. कृपया क्षणभर थांबा. 1
K-̥payā -ṣ-ṇ-bhara t----ā. Kr̥payā kṣaṇabhara thāmbā.
‫من الان بر می‌گردم.‬ मी लगेच परत येतो. / येते. मी लगेच परत येतो. / येते. 1
Mī--ag--a p-r-ta-yē--.-- -ētē. Mī lagēca parata yētō. / Yētē.
‫لطفاً یک قبض رسید به من بدهید.‬ कृपया मला पावती द्या. कृपया मला पावती द्या. 1
K-̥pay- -a-ā p-vatī-d-ā. Kr̥payā malā pāvatī dyā.
‫من پول خرد ندارم.‬ माझ्याजवळ सुट्टे पैसे नाहीत. माझ्याजवळ सुट्टे पैसे नाहीत. 1
Māj---j-vaḷa----ṭ---a-s--n-hīta. Mājhyājavaḷa suṭṭē paisē nāhīta.
‫درست است، بقیه پول برای خودتان.‬ ठीक आहे, राहिलेले पैसे ठेवा तुम्ही. ठीक आहे, राहिलेले पैसे ठेवा तुम्ही. 1
Ṭh--- āhē- -āh----ē---i-ē-ṭ--v- tu-hī. Ṭhīka āhē, rāhilēlē paisē ṭhēvā tumhī.
‫مرا به این آدرس ببرید.‬ मला ह्या पत्त्यावर घेऊन चला. मला ह्या पत्त्यावर घेऊन चला. 1
M--- ----pat---v-r---hē'ūn---al-. Malā hyā pattyāvara ghē'ūna calā.
‫مرا به هتلم ببرید.‬ मला माझ्या हॉटेलवर घेऊन चला. मला माझ्या हॉटेलवर घेऊन चला. 1
M-l- mā-----h--ēl-var--g-ē'ū-a--a-ā. Malā mājhyā hŏṭēlavara ghē'ūna calā.
‫مرا (با ماشین) به ساحل ببرید.‬ मला समुद्रकिना-यावर घेऊन चला. मला समुद्रकिना-यावर घेऊन चला. 1
Ma-ā-s-mu--aki--------a ghē-ūna ca-ā. Malā samudrakinā-yāvara ghē'ūna calā.

‫نوابغ زبان‬

‫اغلب مردم از این که به یک زبان خارجی صحبت می کنند، خوشحال هستند.‬ ‫اما کسانی هم هستند که به بیش از 70 زبان مسلّط هستند.‬ ‫آنها می توانند به روانی به همه این زبان ها صحبت کنند و آنها را به درستی بنویسید.‬ ‫می توان گفت که این افراد بیش از حد چند زبانه هستند.‬ ‫پدیده چندزبانی برای قرن ها بوده است.‬ ‫گزارش های بسیاری از افرادی با این استعداد وجود دارد.‬ ‫این که این توانایی از کجا ناضی می شود، هنوز به دقت بررسی نشده است.‬ ‫انواع نظریه های علمی در این مورد وجود دارد.‬ ‫برخی معتقدند که مغز افراد چند زبانه ساختار متفاوتی دارد.‬ ‫این تفاوت بخصوص در مرکز بروکا قابل مشاهده است.‬ ‫قدرت گویائی در این قسمت از مغز قرار دارد.‬ ‫سلولهای این منطقه از مغز افراد چند زبانه به طرز متفاوتی ساخته شده است.‬ ‫در نتیجه آنها امکان آماده کردن بهتر اطلاعات را دارند.‬ ‫امّا، مطالعات بیشتری برای تأیید این نظریه وجود ندارد.‬ ‫شاید تنها چیزی که مشخص است یک انگیزه استثنائی باشد.‬ ‫کودکان زبان خارجی را از کودکان دیگر بسیار سریع می آموزند.‬ ‫زیرا می خواهند در هنگام بازی جزئی از جمع باشند.‬ ‫آنها می خواهند به گروه بپیوندند و با دیگران ارتباط برقرار کنند.‬ ‫بنابراین، موفقیت آنها در یادگیری بستگی به میل و اراده آنها برای پیوستن به جمع دارد.‬ ‫یک نظریه دیگر بر این دلالت دارد که ماده مغزی از طریق یادگیری افزایش می یابد.‬ ‫بنابراین، با آموختن بیشتر، یادگیری آسان تر می شود.‬ ‫یادگیری زبان هائی که شبیه به همدیگر هستند نیز آسان تر است.‬ ‫بنابراین کسی که دانمارکی می داند می تواند به سرعت صحبت کردن به سوئدی یا نروژی را بیاموزد.‬ ‫هنوز هم بسیاری از سؤالات بی پاسخ مانده است.‬ ‫امّا چیزی که مسلم است، این است که هوش در این کار نقشی ندارد.‬ ‫بعضی افراد کم هوش به زبان های زیادی صحبت می کنند.‬ ‫اما حتی بزرگترین نابغه زبانی، هم نیاز به نظم و انضباط دارد.‬ ‫این موضوع کمی آرامش بخش است، درست است؟‬