کتاب لغت

fa ‫حمل و نقل عمومی‌‫/ عبور و مرور درون شهری‬   »   ar ‫وسائل النقل العام‬

‫36 [سی و شش]‬

‫حمل و نقل عمومی‌‫/ عبور و مرور درون شهری‬

‫حمل و نقل عمومی‌‫/ عبور و مرور درون شهری‬

‫36 [ستة وثلاثون]‬

36 [stat wathalathun]

‫وسائل النقل العام‬

[wsayil alnaql aleamm]

نحوه مشاهده ترجمه را انتخاب کنید:   
فارسی عربی بازی بیشتر
‫ایستگاه اتوبوس کجاست؟‬ ‫أين موقف الحافلة؟‬ ‫أين موقف الحافلة؟‬ 1
a-n ---q-f-a-hafil? ayn mawqif alhafil?
‫کدام اتوبوس به مرکز شهر می‌رود؟‬ ‫أية حافلة تسير إلى مركز المدينة؟‬ ‫أية حافلة تسير إلى مركز المدينة؟‬ 1
ayat-h--i--- ta--r-'i-laa --rk---a---yn? ayat hafilat tasir 'iilaa markaz almdyn?
‫کدام خط (چه اتوبوسی) باید سوار شوم؟‬ ‫أي خط علىي أن أستقله؟‬ ‫أي خط علىي أن أستقله؟‬ 1
ay -ha--n --ay 'a- 'a-taqi-a-? ay khatin elay 'an 'astaqilah?
‫باید اتوبوس عوض کنم؟‬ ‫هل علي تبديل الحافلة لمتابعة السفر؟‬ ‫هل علي تبديل الحافلة لمتابعة السفر؟‬ 1
hl ----- t-bdil-----fi-at-l---t--a----a-s-r? hl ealia tabdil alhafilat limutabaeat alsfr?
‫کجا باید اتوبوس را عوض کنم؟‬ ‫أين يجب تبديل الحافلة؟‬ ‫أين يجب تبديل الحافلة؟‬ 1
ay---jb ------ ----f-l? ayn yjb tabdil alhafil?
‫قیمت یک بلیط چند است؟‬ ‫كم ثمن التذكرة ؟‬ ‫كم ثمن التذكرة ؟‬ 1
km-thaman--l---h---a-? km thaman altadhkira ?
‫تا مرکز شهر چند ایستگاه است؟‬ ‫كم عدد المحطات حتى مركز المدينة؟‬ ‫كم عدد المحطات حتى مركز المدينة؟‬ 1
k--e---d---m--a-t-t hat---m-r--z -l-dy-? km eadad almahattat hataa markaz almdyn?
‫شما باید اینجا پیاده شوید.‬ ‫عليك أن تنزل هنا.‬ ‫عليك أن تنزل هنا.‬ 1
el-k '-------------na. elik 'an tunazal huna.
‫شما باید از قسمت عقب ماشین پیاده شوید.‬ ‫عليك النزول من الخلف.‬ ‫عليك النزول من الخلف.‬ 1
e-ik --n-wl-m-n-al------. elik alnzwl min alkhalaf.
‫متروی (زیرمینی) بعدی 5 دقیقه دیگر می‌آید.‬ ‫قطار النفق التالي سيصل بعد خمس دقائق.‬ ‫قطار النفق التالي سيصل بعد خمس دقائق.‬ 1
i-tar--ln--aq -l-tali--a---il------ -hm---qay-. iqtar alnafaq alttali sayasilu baed khms dqayq.
‫تراموای بعدی 10 دقیقه دیگر می‌آید.‬ ‫الحافلة الكهربائية التالية ستصل بعد عشر دقائق.‬ ‫الحافلة الكهربائية التالية ستصل بعد عشر دقائق.‬ 1
al----lat -lk--r---yi-a- --tt-l--- ----silu-b-e- es-- d--a--. alhafilat alkahrabayiyat alttaliat satasilu baed eshr daqayq.
‫اتوبوس بعدی 15 دقیقه دیگر می‌آید.‬ ‫الحافلة التالية ستصل بعد خمسة عشر دقيقة.‬ ‫الحافلة التالية ستصل بعد خمسة عشر دقيقة.‬ 1
a--af--a---l-t-l----s-ta--l -ae--khm-- es-- daq---. alhafilat alttaliat satasil baed khmst eshr daqiqa.
‫آخرین مترو (زیرزمینی) کی حرکت می‌کند؟‬ ‫متى ينطلق آخر قطار نفق؟‬ ‫متى ينطلق آخر قطار نفق؟‬ 1
mta- y-nt--iq akh-- --ta- -fq? mtaa yantaliq akhar qitar nfq?
‫آخرین تراموا کی حرکت می‌کند؟‬ ‫متى تنطلق آخر حافلة كهربائية؟‬ ‫متى تنطلق آخر حافلة كهربائية؟‬ 1
ma-a- tanta-i- -kha--h--i-at-k-------i-a-a? mataa tantaliq akhar hafilat kahrabayiyata?
‫آخرین اتوبوس کی حرکت می‌کند؟‬ ‫متى تنطلق آخر حافلة؟‬ ‫متى تنطلق آخر حافلة؟‬ 1
mat---ta----i--ak--r-h-f-l-? mataa tantaliq akhar hafila?
‫شما بلیط دارید؟‬ ‫هل بحوزتك تذكرة سفر؟‬ ‫هل بحوزتك تذكرة سفر؟‬ 1
hl-------at-k-t-d-kira- -ifr? hl bihawzatik tadhkirat sifr?
‫بلیط؟ نه ندارم.‬ ‫تذكرة سفر؟ لا، ليست لدي.‬ ‫تذكرة سفر؟ لا، ليست لدي.‬ 1
tdh-kir-- s-f-a?-l-,--a-sa- ----. tdhakirat sifra? la, laysat lady.
‫پس باید جریمه بپردازید.‬ ‫إذن عليك دفع غرامة.‬ ‫إذن عليك دفع غرامة.‬ 1
'ii--i- eal-yk dafe g-ur-ma-a. 'iidhin ealayk dafe ghuramata.

‫تکامل زبان‬

‫این که چرا ما با یکدیگر صحبت می کنیم، روشن است.‬ ‫ما می خواهیم افکار خود را با همدیگر مبادله و یکدیگر را درک کنیم.‬ ‫از طرف دیگر، این که دقیقا زبان چگونه شکل گرفته است، کمتر روشن است.‬ ‫تئوری های مختلفی در این مورد وجود دارد.‬ ‫آنچه مسلم است این است که زبان یک پدیده بسیار قدیمی است.‬ ‫وجود برخی ویژگی های فیزیکی برای صحبت کردن لازم بود.‬ ‫این خصوصیات برای ایجاد صدا لازم بود.‬ ‫انسان های ماقبل نئاندرتال توانایی به کار بردن صدای خود را داشتند.‬ ‫یعنی، آنها تفاوت خود را با حیوانات تمیز می دادند.‬ ‫بعلاوه، داشتن یک صدای بلند، و محکم برای دفاع مهم بود.‬ ‫و فرد می تواند با آن دشمن را تهدید کند یا بترساند.‬ ‫در آن زمان، تازه ابزار ساخته شده بود، و آتش هم کشف شده بود.‬ ‫این دانش به نحوی می بایست به دیگران منتقل شود.‬ ‫گفتار نیز در شکار گروهی مهم بود.‬ ‫از 2 میلیون سال پیش به بعد تفاهم ساده ای میان مردم وجود داشت.‬ ‫اولین عناصر زبانی علامت و اشاره بود.‬ ‫اما مردم می خواستند در تاریکی هم با همدیگر ارتباط داشته باشند.‬ ‫از این مهم تر، آنها به صحبت کردن بدون نگاه کردن به یکدیگر نیز نیاز داشتند.‬ ‫بنابراین، صوت بوجود آمد، و جای اشاره را گرفت.‬ ‫زبان به معنای امروزی آن حداقل 50،000 سال قدمت دارد.‬ ‫هنگامی که انسان هوشمند آفریقا را ترک کرد، زبان خود را در سراسر جهان پخش کرد.‬ ‫زبان ها در مناطق مختلف از همدیگر جدا شدند.‬ ‫یعنی، خانواده های زبان های مختلف به وجود آمدند.‬ ‫امّا، این زبان ها فقط دارای اصول و مبانی سیستم های زبان بودند.‬ ‫اوّلین زبان ها به اندازه زبان های امروز پیچیده نبودند.‬ ‫سپس آنها از طریق دستور زبان، آواشناسی و معناشناسی تکامل یافتند.‬ ‫می توان گفت که زبان های مختلف، راه حل های مختلف دارند.‬ ‫اما مشکل همیشه همان است: چگونه می توانم آنچه را فکر می کنم نشان دهم؟‬